کد مطلب:94503 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

خطبه 086-موعظه یاران












[صفحه 223]

آیا می پندارید كه مرد و استخوانش پوسید؟ نه چنان است بلكه نزد خدا، این آغاز زندگی اوست! ای عابدان پرهیزكار، همانا محبوبترین بنده نزد خدا، زاهدی است كه پروردگار او را در تزكیه نفس و تسلط بر خویشتن یاریش كرده. و چنین كسی، غم و اندوه ناپایدار را شعار خود كند، تا راه بسوی خدا بسپرد. از بیم عذاب الهی، ترس پیشه نماید، تا فروغ هدایت و رستگاری دلش را تابناك و درخشان كند چنین پرهیزكاری، بساط ضیافت عبادت را برای آن روز بزرگ در خانه دل بیاراید دور را بر خود نزدیك و سخت را بر خویشتن سهل گرداند. بیندیشد و بینا شود. خدای را پیوسته در یاد خویش نگه دارد و روی به سعادت و نیكبختی آورد. از اینرو از جریان جویبار گوارائی كه بخاطر ایمانش بسویش روان گردد، با نخستین جرعه سیراب شود پای در راه هموار نهد، و پیرهن ژنده پلیدی و هوس را از تن بدر آورد. آرزوهای محال و پوچ از خود بدور كند و آرمانی برنگزیند مگر رضا و خشنودی آن یگانه بی همتا چنین كسی از نابینائی و نادانی، و از شرك یزدانی، و معاشرت با هوس بازان راه شیطانی، جدا ماند و از دام آنان برهد كلید درهای هدایت و رستگاری شود و روزن بركات و كرامات را پیش همه بگشاید راه راست

خود را در كوره راهها بیابد، و قدم در راه پر حكمت هدایت نهد. پای از مرداب فلاكت بیرون آرد، و چنگ در استوارترین، حلقه ها زند و محكم ترین ریسمانها را در مشت خود بفشارد در دل چنین زاهدی، آفتاب حق به تابناكی بدرخشد، و برای خشنودی و رضای خدا مرجع مردم شود و دشوارترین كارها را بپذیرد و هر جزئی را بسوی كلش، و هر فرعی را به اصلش رهنمائی كند چنین كسی، مشعل تاریكی های جهل و شكافنده پرده های نادانی است. گشایگر گره مشكلها، و پاسخگو و چاره ساز دو گونگی ها، و راهنمای بیابانهای پهناور و ناآشناست. براستی سخن می گوید و در اثبات آن می كوشد و در برابر گفتار ناراست و ناروا، لب به خاموشی فرو می بندد تا سلامت روحش از كف نرود كردار خود را برای خدا پاك گرداند و حق تعالی نیز او را بپاكی بپذیرد. چنین عابدی نیكو سرشت، از ذخائر گرانبهای دین و از استوارترین بناهای ایمان به خداست عدل و داد را بر خود لازم شمرد، و در این راه نخست، در هوی و هوس را بر خویش فروبندد اوصاف حق را بیان كند و خود مجری و حامی آن باشد. از هیچ رفتار نیكوئی رخ برنتابد مگر اینكه پیوسته آهنگ انجام آنرا كند دست از كردار نیك برندارد و همیشه روی به آن آورد. زمام كار خود را ب

ه كتاب خدا بسپارد، و آنرا راهبان و پیشوای خود قرار دهد. برای چنین كسی هر جا كه كتاب خدا باشد آنجا خانه اوست

[صفحه 224]

در برابر این، بنده دیگری است كه در كمال نادانی، خویشتن را عالم و دانا می داند، حال آنكه بر جهل خود نادان است. این جهالت و نادانی را از نادانان گرفته، و گمراهی و كوردلی را از بی خبران به میراث برده برای فریب مردم، از گفتار فتنه ساز و كلمات فریبنده، دامهائی گسترده، و در این راه اندیشه های ابلهانه خود را با كتاب حق تفسیر می كند. خواهشهای هوس آلود و باطلش را به زیور حق و راستی آراسته و در خیال خام خود آدمیان نادان را از مخاطرات هلاكت بار، ایمن می دارد. گناهان بزرگ را خرد و بی مقدار می نمایاند، و مدعی است كه با شبهات بیگانه است، حال آنكه خود درون آنها دست و پا می زند. می گوید من از بدعتها كناره می گیرم، اما در بستر زشت آنها می خوابد. بصورت انسان است و به سیرت حیوان نه رهنمای راه هدایت است- تا خود از آن پیروی كند- نه آشنا به راه و چاه ظلمت و جهالت است كه از آن دوری گزیند. بدینسان می توان گفت، چنین كسی همچون مرده ایست كه در میان زندگان حركت می كند اینك با چنین شرائطی شما رو به كجا می آورید؟ آخرین سرمنزلتان كجاست؟ حال آنكه درفش حق و عدالت افراشته و بر پا است و آیات و نشانه های دین هویدا، و برج و بنای پر

فروغ هدایت آشكار است شما را در كدامین وادی و صحرا، تنها و سرگردان رها كرده اند؟ و چرا و چگونه حیران و نالان شده اید؟ شگفتا! خاندان رسولتان- كه مردم را بسوی هدایت و رستگاری دعوت می كنند و صدای خدا را بگوشتان می رسانند- در میان شما هستند دیگر چه می خواهید؟ دیگر چه می جوئید؟ پس آنان را به خانه دلهای خود دعوت كنید، و بی لحظه ای درنگ، بسان شتاب اشترانی كه سخت تشنه و عطش زده اند بسویشان بشتابید شما ای بیدار دلان پرهیزكار، این سخن را از رسول ما، محمد مصطفی (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) بشنوید و آویزه گوش خود كنید: گمان می كنید كسی كه از ما می میرد مرده است؟ حال آنكه در حقیقت زنده می باشد، و می پندارید آنكه از خاندان ما رفته و استخوانش پوسیده، نیست و نابود شده؟، حال آنكه چنین نیست اما شما؟ هرگز چیزی را كه بر آن ایمان و اطمینان ندارید مگوئید زیرا در حق و حقیقت، حقایقی نهفته است كه شما منكر آن می شوید. از هیچكس نكوهش و سرزنش مكنید كه از او دلیل و گواهی در دست ندارید و چنین كس منم!. مگر من آن نیستم كه در میان شما بر طبق آئین قرآن كریم رفتار كردم و این بار گران را به جان پذیرفتم و سبكتر و آسانتر از آن- یعنی عت

رت رسول خدا را- در میانتان بجای گذاشتم؟ درفش ایمان را در میان شما كوفتم و آنرا افراشتم، و بر رواها و نارواها (حلال ها و حرام ها) آگاهتان كردم از داد و دهش خویش، لباس عافیت و آرامش بتن شما پوشانده، با گفتار نیك و كردار پاك، فرش آراسته سعادت و رستگاری را در برابرتان گستردم. از خلق خوش و صفات پسندیده ام شما را آگاه كردم پس بر شما فرض است بر چیزی كه به كنه ماهیتش آگه نیستید و دیده بینای شما توان دیدن و فكر دقیق شما قدرت شناختنش را ندارد، اظهار نظر مكنید و تدبیری در آن مبندید

[صفحه 226]

چه دنیائی است! كار یاغیگری معاویه و یارانش بدانجا كشید كه آن خیالباف نادان پنداشت كه دیگر دنیا مسخر اوست، و بدین اندیشه خام، سود كارهای ظاهر فریبش را ارزانی دوستانش كرد و از باده ناگوار و چركین و بد فرجام خویش همراهان را مست و خراب نمود! پنداشت كه همیشه تازیانه نفرت بار، و شمشیر ذلت آفرینش، از سر این امت برداشته نمی شود چه اندیشه واهی و خیال خامی است و بی شك گمان بیهوده ایست! این سودجوئی او در جهان، بدان می ماند كه كسی لب بر جام آبی نهد و جرعه اول را نچشیده و در كام نكشیده، قطره ای در گلویش جهد و ناگهان ناچار شود كه هر چه در دهان دارد بیرون ریزد!


صفحه 223، 224، 226.